حسین (ع)

گرسنگی و تشنگی خدا و غیر خدا نمی شناسد؛ و حسین (ع) چه بزرگ مردی بود که تشنگی جان سوز کربلا او را از خدا جدا نکرد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Mad Ji

نقطه

گاهی فقط یک نقطه است که از "خـــــــــــــــــــــــــدا"

                                        "جـــــــــــــــــــــــــدا"  می سازد

این یعنی از عرش به فرش رسیدن

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Mad Ji

نامه ای به امام رضا

در حد شما نیستم که نامه ای بنگارم که اگر در حد جنابتان بودم شرفیاب زیارت بارگاه متعالی و عزیزتان می شدم و از کارم شرمسارم که سفاهت را به نهایت رسانده و جناب با عظمتتان را مخاطب قرار داده ام.

وقتی که نام شما را می برم و جنابتان را مخاطب قرار می دهم، موی بر تنم راست می شود و حزنی وجودم را می گیرد که من چقدر نالایق بوده ام.

ای یوسف زیبای من، این سائل باز هم زائرتان نیست و از دور سلام دارد و از صاحب خانه طلب گوشه چشمی دارد تا لایق آن باشد که پنجه در پنجره ی فولاد کند و روبروی ایوان طلایتان زانو زند.

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند؟

تو نوری و همسایه ی ما! و عجیب است عظمت تو که نور و سایه را چگونه در یکجا گنجانده ای! دلم با نام ات بسی لرزیده، ای غریب طوس، ای همسایه، برای زیر سایه تو بودن باید خاک می بود و من نبودم! و خاک ها بر سر من. ای نور، سال هاست که روزگار من سیاه است از آن سب که خورشید گنبدت بر دیدگان من نتافته و گرچه همسایه ایم ولی سایه نشینی تو نصیب دل آواره من نبود.

دیده گانم مشتاق جرعه نوشی آیینه های دارالسیاده، و گوش هایم عازم نواهای دارالحفاظ خانه ی ارباب است، و دستان گنه کارم، شرمسار و دل شکسته عنایت ولی نعمتش را دارد تا حلقه در حلقه های ضریحش زده آن ها را نوازش کند و اشک بریزد که قسم به معصومیت معصومه ات گذشته سیاه بر ما ببخشایید. ای سلطان عشق می دانم که فداکِ گفتن ات به سوی قم است و مرا شرمنده نخواهی گذاشت.

دل تنگم هوای تو دارد تا در هوای تو همپر کبوترهای حرم ات شود و خوشا به حال کبوترهایت که پروانه وار، طواف کعبه ای می کنند که خورشید را در بر خویش دارد.

شمس الشموش، اذن دخول می خواهم: أ أدخل یا حجه الله؟ ای حجت خدا آیا وارد شوم؟

می دانم که در برون کاری نکرده ام که به اندرون آیم! ولی ضعف های خودم را همواره مقابل چشمانم شاهدم و اعتراف دارم که شیعه ای نالایق بوده و هستم ولی شما کان معرفت هستید، پس امید کرم دارم.

قلبم را جمیع معرفت ها قرار دهید تا این معرفت ها مرا لایق درگاهتان گرداند انشالله.

1393.4.6

کرج

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Mad Ji

اصلاح درونی و نظارت سازمانی در زمینه حجاب

امروز وزیر کشور، برای پاسخ گویی در مقوله عفاف و حجاب، به صحن مجلس فراخوانده شده بود. نمایندگان و وزیر مطالبی را بیان داشتند. از اینکه این کار باید به صورت فرهنگی انجام شود، یا اینکه 22 سازمان و نهاد در این امر مسئول هستند و باید به صورت هماهنگ با مشکل برخورد شود، بودجه نداشتیم، و مباحثی از این دست.

و باز هم شاهد بودیم تقصیر رو هی به گردن این و آن انداختند و در نهایت هم وزیر کارت زردی گرفت و بحت تمام شد تا موعودی دیگر که باز همین بحث ها تکرار شود و تذکری و شاید کارت زردی تا این چرخه مکرر تاریخی هی تکراز شود و تکرار شود و تکرار شود! بدون هیچ نتیجه ی مثبتی!

از هر دری گفتند، از زمین و زمان شاکی بودند به جز خودشان!

دوستان ما مشکل قانون و بودجه و ... نداریم! ما مشکل نظارت داریم! ما مشکلمان این است که برای اصلاح تلاش می کنیم از دیگران شروع کنیم!

در حالی که برای اصلاح باید از خود بدنه ی دولت شروع کرد

وصعیت پوشش در بین کارمندان دولت مناسب نیست. ما در کوچه و خیابان به زور می توانیم پوشش مردم را مناسب کنیم ولی این کار نتیجه مطلوب و دراز مدتی نخواهد داشت. ما باید ابتدا در محیط های کاری و دولتی وضعیت پوشش را به صورت اجباری کنترل کنیم تا اینکه حداقل اندک حجاب باقی مانده هم به فراموشی سپرده نشود. چرا کارمندی که پوشش مناسب ندارد باید در داخل یک سازمان کار کند؟

در کنار همه ی اینها نظارت هم نداریم. باید به سازمان ها، دانشگاه ها و ... نظارت شود که آیا واقعا مسئولین برای حجاب اقدام عملی می کنند یا فقط بخش نامه ها و دستورالعمل ها را می گیرند و بایگانی می کنند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Mad Ji

تقلب سر جلسه امتحان

این روزها مراقب امتحان های دانشجویان تحصیلات تکمیلی هستم

حتی بچه حزب اللهی ها هم تقلب می کنن

نا امیدم کردن [آیکون ناراحتی و یاس]

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Mad Ji

یا لطیف ارحم عبدک الضعیف

یا لطیف ارحم عبدک الضعیف

تصور قبلی من از این ضعف بدنی و جسمانی انسان بود

ولی این روزها درک دیگری دارم

این روزها با عمق وجودم درک کردم که آدمی بسیار ضعیف است و اگر رحم خداوند شامل حال او نباشد وای بر او ...

آدمی در مقابله با هوای های نفس بسیار ضعیف هست

در مقابله با گناهان

و این است ریشه همه بدبختی های انسان

و چه سعادتمند هستند انسان هایی که رحم خدا شامل حال آنها می شود و خود را در مقابل خداوند طوری عرضه می کنند که خداوند رحم خود را شامل حال آنها کند.

برای همه ما اتفاق افتاده است که با خود عهد و پیمان می بندیم که دیگر فلان کار را مثلا فلان گناه را نخواهم کرد

می دانیم گناه است، می دانیم کاری ناشایست است، می دانیم نباید انجام داد

ولی ...

وقتی که هوس غالب می شود دیگر توان یارا با نفس لوامه چه کس را هست؟


این جاست که آدمی با عمق وجود خود ضعف را درک می کند و می بیند که اگر خداوند رحم نکند چه ها که این موجود ضعیف و ظالم بر سر خود نمی آورد!

ظلمی که از ضعف بر خود روا می دارد.

پس معبود من

لا الاه الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین

قدرتی بر این موجود ضعیف عنایت فرما که در زمزه ظالمان نباشد؛ باشد که به رحمت واسعه ی تو رستگار گردد. 
۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
Mad Ji

کلیدواژهای روستایی

16 خرداد 1393:

بی‌آبی- درختان خشکیده- آب کم‌فشار خانه‌ها- حمام بی حمام (آبگرمکن دیواریه و با آب کم فشار روشن نمیشه) - موتور سیکلت های در به داغون - رانندگی بدون گواهینامه - رانندگی با سرعت هر چه بیشتر - گرد و خاک - پیرمرد - پیکان - پراید - جوب لجن بسته - پدر ترک و فزرند فارسی زبان - بی کاری - پیرمردان نشسته در کوچه - جوانان تجمع کرده جلوی خواربارفروشی ها به خاطر بی کاری - سکوت ظهرگاهی - شلوغی نسبی عصرگاهان - نسیه - احوال پرسی - مهمان های شهری - دختر اسکیت سوار در کوچه - پسران دوچرخه سوار - بازی بچه ها در کوچه - دیوار نوشته های تبلیغاتی - پیاده روهای خاکی - کوچه آسفالتی - بی نظمی در ساخت و ساز - نانوایی پنجه کش - نانوایی لواشی - خواربارفروشی - گلدسته های آجری مسجد - سیگار - چشم های کنجکاو - مردان معتاد - زنان چادرگلی - دختران چادر مشکی - بی نظمی سیم کشی های تلفن و برق (تا دلت بخواد بی نظم و زیاد) - تیرهای داغون و کج و معوج برق و تلفن - دختربچه های دوچرخه سوار (البته زیر 10سال) - پیرمرد کشاورز خسته از کار کشاورزی - دستان پینه بسته - پیرمردان کلاه به سر - کفش کار - کفش پاره - کفش های خاک گرفته - صورت های آفتاب سوخته - می نی بوس - انتظار می نی بوس (البته اگر بیاید) - خویشاوندی - سکوت - بنزین موجود است - مهاجرت - چوپان - گوسفند - گاو - آبیاری بارانی - گندمزار - خاک - دیوارهای سیمانی - دنپایی - نبود بازنشستگی - کار بدون بیمه - سکوت شبانگاهی - صدای جیرجیرک - هاپ هاپ سگ - تراکتور - تشک پشم گوسفندی - ماست محلی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Mad Ji

برای حجاب چه کنیم؟

امروز  داشتم به این فکر می کردم که در شرایط فعلی جامعه از لحاظ بی بند و باری و شرایط اسف ناک حجاب وظیفه من نوعی چی هست؟

یکی از راه های شاید مفید تشکیل تیم های هم فکری برای چاره اندیشی هست

من با این عقل ناقصم چی می تونم بکنم؟! یا اگه چیزی هم به ذهنم برسه از کجا معلوم تو این جبهه جنگ، کارو از اینی که هست بدتر نکنم؟! آری تو این شرابط که خیلی از مسیولین هم موندن با این قضیه چی کار کنن وظیفه ما تشکیل یه سری تیم های فکری هست که بهترین راه ها رو شناسایی و طرح ریزی کنند. راه هایی که همه ابعاد قضیه رو در نظر گرفته باشند و بهترین ها باشه.

اما یه مشکلی هم که در این حوزه داریم این هست که ما عموما صبر می کنیم دشمن کارشو انجام بده بعد دنبال راه چاره می گردیم. در حالی که باید قبل از اینکه دشمن نقشه هاشو اجرایی کنه، اونارو خوند و نقشه هاشون رو نقش بر آب کرد. باید عملیات آنها را قبل از اجرا شناسایی کرد نه اینکه دست رو دست گذاشت تا هر چی دلشون خواست بکنن و بعد ما دنبال چه کنم چه کنم بافتیم.

همین اتاق های فکر، می تونن اتاق های شناسایی عملیات دشمن هم باشن

فقط لازم هست بدونیم واقعا گرفتار جنگ هستیم و ما هم افسران این جنگیم

ما باید به جای راه کار مقابله با بدحجابی، راه کار های تبلیغ با حجابی را با کار فرهنگی عمیق مبتنی بر تفکر پیش ببریم


پ. ن.

+++ دشمن سال ها قبل از سال 1314 برای بی حجابی این کشور برنامه ریزی و هدف گذاری کرده است. در حالی که ما چند سال پس از انقلاب مشاهده کردیم که بی حجابی علی رغم جامعه اسلامی روز به روز در حال شیوع هست. یعنی برنامه های ما در زمینه حجاب، سنی بیشتر از سی سال ندارد. پس واضح است که برنامه های ما باید در مقابل دشمن با آن همه سبقه ی زیاد، ضعیف تر عمل کند. پس بایستی به فکر جبران این موضوع بود و با برنامه ریزی و هدف گذاری بسیار بسیار بسیار بسیار دقیق این غفلت چند ساله را جبران کرده و توانمندی های دین مبین اسلام و زیبایی های جلوه ی حجاب را تقویت نموده و به دشمن پیشی بگیرم. قطعا این پیشی قابل حصول است به شزط تلاش و فعالیت های جهادگونه.

+++ بعد از مشخص شدن برنامه ها و هدف گذاری، تعامل سیستمی و اجرای صحیح کارگشا خواهد بود. تفرق مسئولین در حوزه ی حجاب، مشخص نبودن وظایف، عمل نکردن سیستمی، غفلت از فعالیت های جهادی، نبود مدیر مشخص برای هماهگنی بین مسئولین از مشکلات اجرای طرح های حوزه ی حجاب می باشد.

+++ حجاب دغدغه ی بسیاری از افراد می باشد و این افراد دلسوزانه فعالیت هایی در این زمینه می کنند ولی این فعالیت های جواب مطلوب را نمی دهد. دلیل هم این است که در عرصه ی حجاب علاوه بر فعالیت های سیستمی بایستی، فعالیت ها از بالا به پایین باشد. یعنی براساس اهداف و برنامه ریزی مشخص، زیرمجموعه ها وظایف مشخصی داشته و دقیقا به وظایف خود عمل کنند و این گونه نباشد که هر کس هر کاری که دلش خواست انجام دهد. در این زمینه نقش مدیریت فعالیت ها کاملا واضح و مبرهن می باشد.

+++ ما هنوز نمی دانیم مسوول حجاب در کشور چی کسی است. اولین قدم برای حل مشکل بی حجابی، پاسخ به این سوال است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Mad Ji

تاریکی های فراموش شده

چراغ رو خاموش کردم که برم بخوابم. یه پتوی کوچیک (از نوع مسافرتی) گذاشته بودم زیر بالشتم تا گردنم زیاد درد نکنه و ارتفاع بالشتم یه کم بالا بره. پتو یه کم جمع شده بود و خواستم اونو با کف دستم صافش کنم. تا دستم رو کشیدم به پتو به خاطر اصطکاک پتو جرقه زد و این جرقه ها منو بردند به سال های بچگی.

خیلی وقت بود اصلا تاریکی رو درک نکرده بودم. بچه ها با این که از تاریکی می ترسن ولی خیلی خوب باهاش اخت دارند. یاد بچگیام افتادم که وقتی چراغا رو خاموش می کردیم دستمونو به پتو می کشیدم تا جرقه بزنه و روشن بشه و کلی حال کنیم. یا بعضی وقتا شونه رو سرمون می کشیدیم (و وقتی به اندازه کافی باردار می شد) می رفتیم زیر پتو که کامل تاریک بشه و بعد دستمونو می کشیدیم بهش که جرقه بزنه.

سنگ سفید. یادش بخیر! از کی بود یاد سنگ های سفید نیافتاده بودم. اره سنگ های چخماق که ما بهش می گفتیم سنگ سفید. به هم می زدیم و جرقه می زد. وقتی آخرای هفته می رفتیم خونه پدربزرگم تو روستای بغلی، تو مسیر این سنگ ها رو جمع می کردیم و با خودمون می آوردیم. یه انباری تو خونه داشتیم که تاریک بود و سنگ ها رو با خودمون می بریدم اونجا و تا می تونستیم اونا رو به هم می زدیم که جرقه بزنه. بعضی وقتا هم که جرقه بزرگ بود کلی ذوق می کردیم.

و چه زود زندگی سپری می شود بدون اینکه خودت بفهمی و چه زود ذوق و شوق هایت فراموش می شود و چه زود همه چیز تموم خواهد شد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Mad Ji

سبک جدید تلفیقی در نگارش جنابمان

مدتی پس از دست و پنجه نرم کردن با نوشته های جدی و بعضا احساسی (گفته باشیم که قبلا هم در وبلاگ های دیگر روده درازی فراوان نوموده ایم و یدی بس طولا در این عرصه داشته ایم)
برآنم که بخت خویش در سبکی جدید نیز بیازمایم
هرچند که:
ما آزموده این در این شهر بخت خویش
بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش
سبکی که خود مبارکمان نام سبک تلفیقی بر آن نهادیم
یک چند صباحی هم در این سبک بنوازیم تا ببینیم دست قدار فلک چه پیش آرد که خسته شدیم از بس در عرصه های عاطفی اجتماعی دبّه نوازی کردیم
سبکی که برآنم مدتی دست تفقد بر آن کشیده و در عرصه ی آن نزول  اجلال نمایم سبکی است با شکلی طنز و تلفیقی از نوشتار نثر قدیم و بهره گیری از جملات و کلمات جدید.
باشد که قلم فرسایی ما در این مقال، اندوخته ای گردد برای روزهای آینده مان و توشه ای گردد بر اندوخته هایمان
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Mad Ji